داستان های زیبا

داستان و حکایت های کوچک و زیبا

داستان های زیبا

داستان و حکایت های کوچک و زیبا

شعر پروین برای سنگ قبر خودش

«شعری برای سنگ قبر خودم»

این کـه خاک  سـیـهش بالـین اسـت

اخـتر  چـرخ  ادب  پـرویـن  اسـت

گرچه  جـز  تلـخی  از  ایـام  نـدیـد

هرچه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آن همه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و به هر جا برسی

آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد

چون بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب ٬ تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و راه دیرین است

خـرم آن کس کـه در ایـن محـنت گـاه

خـاطری را سـبب تسکـین اسـت

نظرات 1 + ارسال نظر
negar سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ

mamnon mofid bod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد