داستان های زیبا

داستان و حکایت های کوچک و زیبا

داستان های زیبا

داستان و حکایت های کوچک و زیبا

خدایا! اگر دستبند تجمّل ، نمی­بست دست کمانگیر ما

مریز آبروی سرازیرِ ما را                   به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمّل                  نمی­بست دست کمانگیر ما را،

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا           از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل              به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان          تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم         چه خاصیّتی بود اکسیر ما را

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 05:49 ب.ظ

واقا این شعر فوق العاده است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد