-
مسئولیت
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 00:54
روزی یک از یاران رسول الله از ایشان می خواهد که به او پستی واگذار کنند . حضرت دستی به شانه او زده می فرمایند تو ضعیف هستی و این پست ها امانت است و در روز قیامت مایه رسوائی و پشیمانی می گردد مگر کسی که آن را به حق بگیرد و وظیفه آن را در قبال آن اداء کند کسانی که امانت دار مردم هستند باید مسئولیتی که توان آن را دارند بر...
-
ستم نکن
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 00:50
مردی از ابوذر نصیحتی طلبید ایشان نوشت به عزیز ترین دوستت ستم نکن . بعد از مدتی آن مرد ابوذر را دید و اعتراض کرد که این نصیحت خیلی بدیهی و معلوم است . ایشان فرمود منظورم از عزیزترین فرد خود تو به خودت هستی . جان خود را با گناه مرنجان چرا که هر گناهی فشاری به جان وارد می کند . آری یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم .
-
ملاصدرا می گوید :
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 22:56
ملاصدرا می گوید : خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک میشود و به قدر نیاز تو فرود میآید، و به قدر آرزوی تو گسترده میشود، و به قدر ایمان تو کارگشا میشود، و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود، و به قدر دل امیدواران گرم میشود... پــدر میشود یتیمان را و مادر.. برادر میشود محتاجان...
-
سوال های نیمه احمقانه نیمه عاقلانه
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 02:06
چند سوال نسبتا احمقانه: چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟ چرا اگر به کسی بگید که در فضا 4 میلیارد ستاره وجود داره باورش میشه ولی اگر بهش بگید رنگ دیوار خیسه خودش با دست امتحان می کنه تا مطمئن بشه؟ چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟ چرا...
-
ارزشش را داشت
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 23:47
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی، تمام دنیا رو گرفته بود. یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند. مافوق به سرباز گفت: اگر بخواهی می توانی بروی، اما هیچ فکر کردی این کار...
-
کمر درد
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 23:30
یه روز صبح یه مریض به دکتر جراح مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه . دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد گرفتی؟ مریض پاسخ میده: «من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که...
-
بعدش چی
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 23:27
یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود. در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود. از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟ ماهیگیر: مدت خیلی کمی. تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟ ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است....
-
خبر بد
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 13:57
مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید: -جرج از خانه چه خبر؟ -خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد. -سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟ -پرخوری قربان! -پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟ -گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد. -این همه گوشت اسب از کجا...
-
احمقانه ترین سوالات IT
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 02:01
شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از عجیب ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیدهاند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کردهاند. لیست...
-
اطلاعات لطفا !
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 02:00
وقتی خیلی کوچک بودم اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده. قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمیرسید ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف میزد می ایستادم و گوش میکردم و لذت میبردم . بعد از مدتی کشف کردم که موجودی عجیب در این جعبه...
-
گاری خنده
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:53
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند. لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد. پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت : مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری. هر چیز بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن وسلطان برای فرمان...
-
مرد و زن - مشاعره
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:52
خانم ناهید نوری : به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید ! برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید ! مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید ! به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت...
-
زندگی تدی استوارد
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:50
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى...
-
اسکناس بیست دلاری
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:45
وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند. به نظر می رسید پول زیادی نداشتند. شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. بچه ها همگی با ادب بودند. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با...
-
اندکی آهسته، شاید این فواره از اوج به زیر افتادست!
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:43
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد. این مرد در عرض 30 دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از...
-
مداد باشید
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:14
در مداد 5 خاصیت وجود دارد که اگر به دستشان بیاوری تمام عمرت به آرامش می رسی : 1. می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست ، او باید تو را همیشه در مسیر اراده اش حرکت دهد. 2. گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این...
-
عـشـق و وفاداری!
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 01:13
یک لک لک نر در عملی شگفت انگیز همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز میکند. به گزارش خبرگزاری ایتالیا، با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که...
-
شرف
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 22:27
امپراطور یونان به کوروش بزرگ گفت: (( ما برای شرف میجنگیم شما برای پول )) کوروش کبیر پاسخ داد : (( هرکس برای نداشته هایش میجنگد ))
-
نکته
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 22:20
اگر روزی دشمن پیدا کردی بدون در رسیدن به هدفت موفق بودی. اگر روزی تهدیدت کردن بدون در برابرت ناتوانند. اگر روزی خیانت دیدی بدون قیمتت بالاست. اگر روزی ترکت کردند بدون با تو بودن لیاقت میخواد اگه دیدی تنهایی بدون اشتباه میکنی خدا همیشه با تواست
-
چشم سالم
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 22:18
مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها...
-
غنیمت شمردن فرصت
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 22:17
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود و کشاورز مقرر کرد چنانچه مرد جوان از عهده ی امتحان برآید دخترش را به عقد او درآورد. کشاورز به مرد جوان گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که...
-
بهشتی
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 19:37
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیهاش به علوم حوزوی باشه گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمیده بنیصدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنیصدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه ؛ آزادش نکردند. گفت...
-
زیبا و پندآموز
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 19:34
لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره میشود، میتواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره میشود، شکست دهد. "نارسیس" برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی . پرهایش را بزن...خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند. هنگامی که دری...
-
دسته بندی زیبای انسانها از دید دکتر شریعتی
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 19:32
منبع: ایران نوید دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است دسته اول : آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. دسته دوم : آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که...
-
گفتگو با خدا
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 19:19
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم . خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟ گفتم : اگر وقت داشته باشید . خدا لبخند زد: وقت من ابدی است . چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ خدا پاسخ داد ... این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند. عجله دارند که...
-
ویژگی بوفالوها و غازها
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 19:08
"جین بلانکو" در کتاب "پرواز بوفالوها" ویژگیهای اجتماع بوفالوها و غازها را به این شکل توصیف می کند: ویژگی بوفالوها: - آنها به یک رهبر پایبند هستند و همه از او تبعیت می کنند. - آنها درست همان کاری را می کنند که به آنها دستور داده شده است. - آنها هرگز تصمیم نمی گیرند و تا دستور نرسد، هیچ کاری نمی کنند...
-
جهنم و بهشت
شنبه 14 آذرماه سال 1388 01:47
روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز...
-
اشتباه فرشتگان
شنبه 14 آذرماه سال 1388 01:43
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود . پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید: جاسوس میفرستید به جهنم!؟ از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و ... حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این...
-
مانعى در مسیر
شنبه 14 آذرماه سال 1388 01:41
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در یک جاده اصلى قرار داد. سپس در گوشهاى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر بر میدارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیارى از آنها نیز به شاه بد و بیراه...
-
همیشه کسانى که خدمت میکنند را به یاد داشته باشید
شنبه 14 آذرماه سال 1388 01:39
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت . - پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ - خدمتکار گفت: 50 سنت پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید : -...